براساس آموزه های قرآنی و روایی، شناخت راه حق و باطل، درستی از نادرستی و نیز راستی از کژی جز به کتاب الله تکوینی و تدوینی میسر نیست؛ چرا که انسان، گرفتار دنیایی است که ظواهر فریبنده آن، آدمی را گمراه می کند و اجازه نمی دهد تا از دام متشابهات برهد و به ریسمان استوار محکمات بیاویزد؛ زیرا فاصله میان حق و باطل چنان کوتاه است که می توان از آن به حرکت روی لبه تیز شمشیر تعبیر کرد. از این رو حضرت امام حسن(ع) در بیان فاصله کوتاه هدایت تا گمراهی یا حق تا باطل می فرماید: بین الحق و الباطل اربع اصابع، ما رایت بعینیک فهو الحق و قدتسمع باذنیک باطلا کثیرا؛ بین حق و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشمت بینی حق است و چه بسا با گوش خود سخن باطل بسیاری را بشنوی. (همان، ص 922)
به این معنا که به شنیده ها نمی توان اعتماد کرد و آن چه به چشم می بینی حق است که می توان به آن اعتماد کرد. اما مشکل این جاست که بسیاری از دانش ها و معارف بشری از راه گوش به دست می آید. از این رو در قرآن همواره سمع بر بصر مقدم شده است؛ چرا که این ابزار شناختی، مهم ترین و اصلی ترین و اساسی ترین ابزار شناخت آدمی است. با این همه بسیاری از شنیده ها غیرقابل اطمینان و استناد و اعتماد است. از سوی دیگر، آن چه به چشم هم دیده می شود، بسیاری از آن ها نیز مظاهر فریبنده ای است که جلوه هایی از دنیاست و زینتی برای آن است نه برای انسان تا بدان اعتماد کند. این جاست که تنها برای شناخت حق می بایست به عقلی اعتماد و تکیه کرد که ریشه در خاک دل تقوا دارد.
شناخت حق هر چند که در کلام پیشین آن حضرت(ع) به نظر ساده نمایانده شده است، ولی خود آن حضرت(ع) در بیان سختی راه دست یابی به هدایت و حق می فرماید: به یقین بدانید که شما هرگز تقوا را نشناسید تا آن که صفت هدایت را بشناسید و هرگز به پیمان قرآن تمسک پیدا نمی کنید تا کسانی را که دورش انداختند بشناسید و هرگز قرآن را چنان که شایسته تلاوت است تلاوت نمی کنید تا آنها را که تحریفش کردند بشناسید، هرگاه این را شناختید بدعت ها و برخود بستن ها را خواهید شناخت و دروغ بر خدا و تحریف را خواهید دانست و خواهید دید که آن که اهل هوی است چگونه سقوط خواهد کرد. (همان، ص 722)
بنابراین، شناخت حق و باطل و هدایت و ضلالت بسیار سخت و دشوار است و نیازمند آن است که انسان همه وجود و فطرت پاک و الهی خویش را به کار گیرد و با تمام توش و توان الهی سرشته در ذات خویش، با تمسک و توسل به عنایت و فضل الهی و توکل بر او و پیروی و اطاعت از اسوه های کامل و نیک، گام بردارد تا از دوزخ هواهای نفسانی دنیا و وسوسه های شیطانی ابلیس رهایی یابد و به سلامت به دارالسلام جنت رضوان و ذات درآید.
مُهر بر لب زده
دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ...
گفتم تابدانم تا بدانی ...